حیفم اومد چیزی ننویسم
سید دارو | يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۱۷ ق.ظ
الکل ...
مار...
صبح ساعت5.30
شیفت شب بودمیکی دو نفر بیشتر نیومدن از ساعت 2 به بعد ولی یکیش خیلی خیلی اعصابم به هم ریخت
ساعت 5.30صبح یکی در زده بلند شدم میگم بفرما یه شیشه نوشابه خانواده جلوم گرفته میگه الکل به بریزم رو این مار حیفه خراب میشه
یعنی به زمین و زمان فحش میدادم
شبانه روزی هست ولی نه دیگه واسه مار...
خداااااا
- ۹۵/۰۲/۱۹