بی حوصله
گلوی ساز دلتنگی پر از فریاد خاموشه…
دوباره سر بده هق هق بذار دست صدات رو شه
- ۰ نظر
- ۱۶ آذر ۹۳ ، ۲۱:۰۵
گلوی ساز دلتنگی پر از فریاد خاموشه…
دوباره سر بده هق هق بذار دست صدات رو شه
چرا؟
با اینکه تمام بار مسولیت داروخونه روی دوش پرسنله ولی همیشه به پرسنل ظلم میشه حقوق کمتر-کار بیشتر-بدو ن هیچکدوم از مزایایی که تامین اجتماعی در نظر گرفته
چرا؟برای امروز فعلا بسه که اگه کسی خواست ببینه و بخونه زیاد نباشه
طاقتم تموم شد و زدم بیرون با خداحافظی
از تو فکر داروخونه بیرو ناومدم میخواسنم یه کار جدید بکنم ولی باز سرنوشت نذاشت
32روز بعد یه داروخونه جدید تو شهرمون تاسیس شد
(هنوز هم دکتر نگفته که چه جوری شماره منو پیدا کرده) بهم زنگ زد که نیرو میخواد و از این جور حرفا که همه اولش میزنن
گفتم یه سر حضوری صحبت کنم و جنگ اول به از صلح آخر ولی این یکی با تمام تفکرات قبلی من نسبت به 3داروساز قبلی فرق میکرد
خودش تمام شرایطی که میخواستم(بیمه و حقوق مناسب و ...)من بگم .گفت دیگه حرفی نبود شروع به کار کردم خداییش حالا بعد 4 سال بهترین داروخونه تو شهرمون هستیم و دکتر هم هوای ما 4تا پرسنلش رو دارههمیسه همه وبلاگ میزنن اول خودشونو معرفی میکنن
ولی اینقدر دلم از این هجمه مطالب یک طرفه پزشکان داروساز پر بود که گفتم اولین پستم رو به اعتراض اختصاص بدم
از دوم دبیرستان به یه علت خاص مجبور شدم در کنار درس کار کنم که یه درامد کمی داشته باشم که همین موجب بدبختی من شد
اینقدر کار خسته کننده بود که دیگه واسه درس جایی نمیذاشت
تا موقع دانشگاه که یه شهر دیگه قبول شدم اونجا هم دیگه چون به دارو علاقمند شده بودم رفتم داروخانه و مشغول به کار شدموقت خدمت شد افتادم تهران بعد آموزشی بازم تهران بودم و بازم کار تو داروخانه اونم چون اونجا آشنا نبودم با سفته(چقدر بعضیها به خودشون شک دارن)خدمتم که تموم شد موسس داروخانه میخواست من اونجا بمونم که وقتی سفتههو رو گرفتم گفتم فقط به خاطر این اینجا نمیمونم
برگشتم شهرمون با یه مدرک کاردانی بهداشت
نه میشد با این مدرک کار پیدا کرد نه حرفه ای که بلد بودم اجازه میداد یه مغازه از خودم داشته باشم تازه فهمیدم چه کلاه بزرگی سرم رفته حوصله ادامه تحصیل که نداشتم و دوباره روز از نو روزی از نو
ولی این دفعه با فکر اینکه دیگه این درامد کم کفاف نمیده عادتم اینه که یه حرفو 3بار میزنم اگه شد که فبها اگه نشد میذارم میرم خدا گواه داروخانه رو باتمام مشکلاتش میگردوندم ولی اون که باید ببینه ندید چسزس نگفتم
نزدیک عید شبانه روزی شهرمون میخواست انبار گردونی کنه وبه ناچار چون داروخونه ای دیگه ای حاظر نشد وایسه ما وایسادیم اول با دکتر قرار گذاشتم که از مسافرتم زدم روز تعطیل هم هست باید حقوق این 4 روز رو 1.5برابر بدی قبول کرد ولی وقتی خره از پل گذشت دیگه یادش رفت مثل اینکه با ک..ش حرف زده بود و حرف از دهنش بیرون نیومده بود
با سلام
چند روزیه که تو اینترنت سراغ سایتها و وبلاگای پزشکای داروساز رو گرفتم یه نکته تو همشون مشترکه
که
به نظر داروسازها
نسخه پیچها ادم نیستن
والله از دوم دبیرستان تا حالا که26سالمه تو داروخانه کار میکنم
اینقدر پزشک به قول خودتون لاوبالی-کم سواد-بی اعتنا به مریض-نگاه مشتری مدار به مریض-فروش انواع متادون پروستگلندین و...
خداییش دلم از این همه نگاه بالا به پایین شما پزشکان به درد اومدآخه ما پرسنل چه گناهی کردیم که یه نمه تجرمون از شما بیشتر+یه خرده رفتارمون با مریض بهتر+بیشتر تو اجتماع بودیم+بلدیم چطور مریض راضی از داروخونه بفرستیم بیرون+و+و+و+و
فعلا برای شروع تمام مطالب آرشیوی رو به اینجا انتقال میدم
سلام بعد از اینکه دیدم این سایت امکانات بیشتری نسبت به بلاگفا داره تصمیم گرفتم که کلی بیام اینجا